نظم پس از تولد
زندگی حیوانات در مراحل پس از تولد نیز سراسر آمیخته با نظم و حساب است. برای مثال، گاهی مرغان خانگی منقار خود را در دهان جوجه های نوزاد خویش می نهند و مدتی همچنان بدون حرکت می مانند. بیننده می پندارد که این حیوان کاری بی فایده انجام می دهد، در حالی که این کار او از روی حساب و نقشه مهمی است. در این حالت، مادر به چینه دان جوجه می دمد تا گشاد شود و دانه های بیشتری را در خود جای دهد. بر این اساس، احتمال می رود نوزادانی که به وسیله ماشین های جوجه کشی به عمل می آیند، بر اثر نبود رسیدگی مادرانه، قدرت هضم هر دانه ای را ندارند.
پیام متن:
مادر به چینه دان جوجه می دمد تا گنجایش آن برای جذب دانه بیشتر شود.
گوارش
هنگام بلعیدن غذا و یا نوشیدن مایعات، نوک زبان به پشت دندان های بالا و کمی از سقف دهان می چسبد، تا به راحتی، غذا یا نوشیدنی از راه گلو به طرف لوله مری کشیده شود. البته پیش از این کار، دو عضو از دهان، مأمور زمینه سازی برای این مرحله هستند. از آن دو مأمور، یکی زبان کوچک یعنی همان پرده مخروطی شکل است که در انتهای حلق قرار دارد و به هنگام خوردن و آشامیدن، آن پرده از بالا به در مجرایی که به بینی راه دارد محکم می چسبد. دیگری پرده ای است که روی دریچه مجرای تنفس می افتد و آن را محکم می بندد تا چیزی از غذا و آب به مجرای بینی یا هوا وارد نشود. چنانچه با پدید آمدن عارضه ای مانند خنده ناگهانی، یکی از آن دو عضو مأمور کنار رود و کمی از غذا یا آب به مجرای هوا و بینی وارد شود، دو مأمور ذخیره به سرعت دست به کار می شوند تا آن ذره غذا یا آب را خارج کنند. این دو مأمور ذخیره، یکی سرفه و دیگری عطسه است. اولی حنجره و هوا و دومی محافظ مجرای بینی است.
پس از ورود غذا به معده و شروع فعالیت های لوزالمعده، کیسه صفرا به تراوش می افتد و میلیون ها غدد موجود در جدار معده و ده ها عوامل همآهنگ دیگر به وظیفه خود می پردازند و بدین ترتیب، غذا رقیق می گردد. در بخش انتهایی و پایین معده نیز دریچه ای است که مرتب باز و بسته می شود و هنگام باز شدن، مقداری از غذای هضم شده به روده کوچک ریخته می شود.
علت ورود تدریجی غذا به روده کوچک؛ فشار نیامدن به روده باریک و جلوگیری از پارگی آن است. پس روده کوچک با پیچ و خم های خود به همراه 2500 برجستگی به نام خمل در جداره خود، غذای وارد شده را از راه روزنه های بسیارریزی، به خارج می فرستد و دیگر مأموران نیز پس از تحویل، آن را در اختیار کبد قرار می دهند.
کبد آن را به صورت خون درمی آورد و به مأمورانی می سپارد تا آنها آن را به قلب منتقل کنند. سپس قلب با یک پمپاژ قوی آن را به تمام قسمت های بدن آدمی می رساند و همه اعضا و جوارح از جیره ای عادلانه بهره مند می شوند تا با سلامتی کامل به حیات خود ادامه دهند.
این توزیع، در هر دقیقه 24 بار انجام می شود و مجموع سلول های بدن که از این عمل سود می برند، بیش از ده میلیون میلیارد عددند. گفتنی است اگر کسی این عدد را بشمارد، سیصد هزار سال طول می کشد، با این حال تعجب آورتر این است که بندگان از قدرت و نعمت الهی سربپیچند و غافل بمانند.
خداوند در قرآن مجید، در هشداری به آدمی فرموده است:
ای انسان چه چیز تو را در مقابل پروردگار بزرگت فریفته است که او را نافرمانی می کنی؛ آن چنان پروردگاری که از ذره غیرمحسوسی تو را آفرید. پس اجزا و اعضای تو را در حد و اندازه ای مناسب قرار داد و آن گاه اندامی معتدل به تو عطا کرد و به صورت و شمایلی تو را ترکیب ساخت که مشیت حکیمانه اش بدان تعلق گرفته بود. (انفطار: 6 ـ 8)
ای نسخه اسرار الهی که تویی | وی آینه جمال شاهی که تویی |
بیرون زتو نیست هر چه در عالم هست | از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی |
مجدالدین بغدادی
پیام متن:
عملیات عجیب جذب غذا و نیز مأموران و بخش هایی که در دستگاه گوارش فعالیت دارند، همه نشانه قدرت و حکمت الهی اند.
شگفتی های چشم
چشم انسان را از دو نظر، هم از نظر ساختمان و اعضای ریز آن و هم از نظر روان شناسی می توان بررسی کرد.
از دیدگاه روان شناسی، حالت های مختلف چشم، بیماری و تندرستی فرد را بازمی گوید. چشم هم درون را می بیند و هم بیرون را، یعنی وقتی با چشم به چیزی نگاه می کنیم، از ظاهرش آگاه می شویم، ولی اگر به چشم کسی نگاه کنیم، از درونش با خبر می شویم. چشم، دوستی و دشمنی را نشان می دهد و بیننده را از نیت شوم یا قصد خیر صاحب آن آگاه می سازد. چشم هم گوینده است و هم شنونده. چشم از رضایت و خشم و نیز از قوت و ضعف خبر می دهد و از آسودگی و دلهره پرده برمی دارد. از امید و ناامیدی می گوید، درستی و نادرستی را روشن می سازد، از راستگویی و دروغگویی و از سیری و گرسنگی فرد حکایت می کند.
قاضی تیزبین، از چشم متهم نکته های فروانی به دست می آورد و بازپرس، پاسخ بسیاری از پرسش های خود را از چشم متهمان می گیرد و پلیس با کلید چشم، رازهای نهفته در دل مظنون به جرم را می گشاید.
پزشک با دقت به وضعیت چشم، به نوع بیماری انسان پی می برد. چشم، سخن می گوید و سخن می شنود. گرچه وظیفه اصلی چشم ها این نیست و بشر به وسیله زبان و سخن می تواند آن کارها را انجام دهد، ولی چشم با پذیرفتن این همه مسئولیت، بزرگ ترین خدمت ها را به بشر می کند. پدیدآورنده بشر، از روی لطف و مهر به او، چنین ویژگی هایی را در چشم نهاده است تا آدمی در گشایش و آسایش باشد!
و اما آیا تاکنون به ساختمان چشم خود دقت کرده اید؟
سازندگان دوربین های فیلمبرداری برای نشان دادن دقیق رنگ ها، رنج ها برده اند و کوشش ها کرده اند، ولی هنوز آن گونه که چشم رنگ ها را می بیند، نتوانسته اند تصویرها را با رنگ های واقعی خود ثبت کنند. در حالی که چشم انسان همواره در نگاه به اشیای هستی، همه رنگ ها را با کیفیتی بی نظیر دریافت می کند.
هرچند چشم های افراد بشر از لحاظ برخی ویژگی های ظاهری متفاوتند، برای مثال چشم زاغ با چشم میشی فرق دارد و کبود چشم از سیاه چشم جداست، او همه را چنان ساخته است که از نظر دید رنگ ها، هیچ گونه تفاوتی با هم ندارند و همه چشم ها و همه رنگ ها را به یک نوع می بینند!
دوربین های عکاسی در عکس برداری از فاصله های دور و نزدیک تنظیم خاصی دارند تا وضوح موضوع ها رعایت شود، ولی چشم در سریع ترین حرکت می تواند دور و نزدیک را واضح ببیند! چشم نه تنها در نور سفید می بیند، بلکه در نور زرد، سرخ، بنفش و همه رنگ ها قدرت دید دارد، ولی دوربین های عکاسی از عکس برداری در همه نورهای رنگین ناتوانند و این به دلیل ناتوانی سازنده آنهاست. عدسی دوربین عکاسی با قدرت محدود خود، نشانه سازنده ای داناست، پس عدسی چشم با داشتن قدرتی نامحدود، از پدیدآورنده ای بسیار دانا و توانا سخن می گوید. دوربین عکاسی همه چیز را معکوس می بیند، بالا را پایین و ایستاده را واژگون می بیند، ولی چشم ما هر چیزی را همان گونه که هست می بیند. آیا به این فکر کرده ایم آبی که در چشمان ماست، چگونه مایعی است که در درجه های گوناگون دما، وضع خود را حفظ می کند؛ در حرارت بالا تبخیر نمی شود و در حرارت پایین یخ نمی بندد. چه قدرت عظیمی توانسته است برخلاف قانون طبیعت و مایعات، چنین آبگونی را ایجاد کند که در حرارت های گوناگون وضع خود را حفظ کند!؟
پیام متن:
چشم، افزون بر ریزه کاری هایی موجود در ساختمان آن، از نظر آگاه ساختن فرد از درون و برون آدمی نیز کمک کننده است. بیماری ها، خشم، شهوت، دوستی و محبت را می توان از راه چشم فهمید.
نظرات شما عزیزان: